محل تبلیغات شما

                                     عبدالبهاء پیامبر صلح


   عباس عبدالبهاء فرزند ارشد میرزا حسینعلی نوریپیامبر خود خوانده بهائیت بنابر گفته تاریخ فرقه ضاله همان شبی که علی محمد باب درشیراز نزد ملاحسین بشرویه ای ادعای مقام بابیت امام زمان عجلّ الله تعالی فرجهالشریف نمود، یعنی شب پنجشنبه پنجم جمادی الأولی سال 1260 هجری قمری (2 خرداد 1223شمسی) در منطقه پامنار (محله دروازه شمیران قدیم) تهران به دنیا آمد.


   حسینعلی مازندرانی فرزند بزرگش را همنام پدرشمیرزا عباس نوری، عباس نامید  و او را نخستین جانشین و برادر کوچکش محمد علیرا جانشین دوم خود منصوب کرد. عباس بعد از به قدرت رسیدن و تکیه بر کرسی ریاستبهائیان، خود را بنده و نوکر پدرش نامید و خود را با نام عبدالبهاء شهرت داد و بههمه اعلان نمود که حقیقت من جز عبد و نوکر بهاء چیزی نیستم.


    همچنانکه اسدالله فاضل مازندرانی در کتاباسرارالآثار خصوصی جلد 4 صفحه 310 سطر 5 از قوی وی نقل می کند که گفته است: اعلموا انکینونتی عبدالبهاء و ذاتی عبدالبهاء و حقیقتی عبدالبهاء و ذروتی العلیا عبدالبهاء وغایتی القصوی عبدالبهاء و لیس لی شأن الا عبودیة البهاء و لیس لی مقام الا الخضوعو خدمة الاحباء و لم یصدر من قلمی الا اننی عبدالبهاء و ابن البهاء و رقیق البهاءو بهذا افتخر بین الملاء لان عبودیة البهاء جوهرة بدیعة نوراء. هذا شأنی و مقامیو أنا عبدالبهاء و ابن البهاء».


   با اینکه رهبر فرقه ضالّه با گفتن این حقیقت خودرا چیزی جز عبد و غلام پدرش بالاتر نمی دانست اما بعضی از پیروانش این گفتار رفبرفرقه را حمل بر شکسته نفسی دانسته و مقام او را بالاتر از همه می دانستند که اینبار عبدالبهاء بار دیگر بر گفته های خود تأکید ورزید و به همگان اعلان کرد که وصفمعبدالبهاست، نعتم عبدالبهاست و حقیقت وجودیم عبدالبهاست و غیر از این چیزی نیستم. چنانکه وی در کتاب منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء جلد 4 صفحه 283 سطر 8 می نویسد: اعلم ان سمی عبدالبهاء و لقبی عبدالبهاء و نعتی عبدالبهاء و کینونتی عبدالبهاء و ذاتیتی عبدالبهاء و مسجدالأقصی عبدالبهاء و سدرتی المنتهی عبدالبهاء و جنتی المأوی عبدالبهاء».


    و همچنانکه نصرالله رستگار در کتاب تاریخصدرالصدور صفحه 207 سطر 3 از قول عبدالبهاء نقل می کند که وی در باره درجه و مقامخود گفت: رتبه این عبد (عبدالبهاء) عبودیت محضه صرفه بحته حقیقی (است) و هیچ تفسیرو تأویل ندارد ما أنا إلا عبد صادق فی عتبته السامیه. و بهذا افتخر فی ملکوتالوجود و هذا دینی و مذهبی و مشربی و مذاقی و اعتقادی».


    ملاحظه می کنید که عبدالبهاء عبودیت و بندگی محضخویش را به درگاه حسینعلی بهاء می دانست و اعتقادش نیز این بود و به آن هم سخت افتخارمی کرد. اما در مسائل و موضوعاتی که برای پیروان بهائی پیش می آید، یا پدرش به آنمسائل ورود نکرده بود، حق شارعیت را به بیت العدل بهائی داده و خود را تنها مبینآثار حسینعلی بهاء قلمداد کرد. همچنانکه عبدالحمید اشراق خاوری در کتاب گنجینهحدود و احکام صفحه 174 سطر 5 از قول عبدالبهاء نقل می کند که وی در پاسخ به سؤالیاز مهریه زن بهائی گفته بود: از مهریه سؤال نموده بودی، باید در لیل زفاف نقداًتأدیه نماید. این احکام فی الحقیقه راجع به بیت عدل عمومی است که شارع است. اماعبدالبهاء مبین (آثار بهاء) است نه شارع».


    در عین حال که عبدالبهاء خود را مبین آثارحسینعلی بهاء معرفی می کرد، که وظیفه ای به او محول نشده جز اینکه آثار پدرش رابرای پیروانش بیان کند، خود را امام بهائیان نیز می شمرد. همچنانکه وی در کتابخطابات خویش جلد 1 صفحه 2 می نویسد: نطق و خطابه مبارکه در لندن. خطبة دینیهلإمام البهائیین الموقر القاها. حضرة الشیخ الموقر السید عباس أفندی إمامالبهائیین.».


     هرچند عبدالبهاء مقام خود را عبودیت و بندگی صرفدرگاه حسینعلی بهاء می دانست، و خود را مفسر و مبین آثار میرزا حسینعلی نوری معرفیمی کرد، در عین حال از صمیم قلب خود را کمتر از پدر و پیامبران الهی هم نمی دانستتا آنجا که پیروان میرزا حسینعلی بهاء او را ملهم به الهامات غیبیه دانسته وهمانند پدرش او را می پرستیدند.


    محمد علی فیضی از مبلغین و مؤلفین فرقه ضالّه بهائیت درکتاب حضرت عبدالبهاء صفحه 204 در مورد سفر رهبر دوم فرقه ضاله بهائیت به آمریکا مینویسد: وقتی در شهر بروکلین در دو کلیسا از وی دعوت به عمل آمد تا در کلیساییونترین سخنرانی نماید، برای تجلیل از وی در بالای کلیسای یونترین اعلانی به اینمضمون نصب شده بود: "پیغمبر جلیل ایرانی حضرت عبدالبهاء در روز پانزدهم جونساعت یازده قبل از ظهر در این کلیسا نطق خواهند فرمود".


     فیضی همچنین در صفحه 210 و 211 در این مورد مینویسد: از جمله ورود مبارک به شهر بفاله است که یکی از رومه ها در باره ورود آنحضرت به این شهر چنین نوشت: عبدالبهاء پیغمبر صلح به فاله ورود فرمود. بهائیانبسیار مسرورند که عبدالبهاء در خانه های ایشان تشریف فرما می شوند و از انتظارزیادی که به جهت ورود این پیغمبر صلح داشتند بیرون آمدند پس بهائیان را بشارتباد قسیس پس از ادای احترام در معرفی آن وجود مبارک به جمعیت حاضرین چنین گفت:در این موقع نهایت افتخار من است که پیغمبر صلح امر بهائی را به شما معرفی مینمایم. من نهایت افتخار دارم و آرزویم این است که پیغمبر صلح حضرت عبدالبهاء رابه شما معرفی می نمایم».


    ملاحظه می کنید عبدالبهاء که افتخار می کرد عبدپدرش حسینعلی بهاء است، در مسافرت بلاد غرب با نام پیامبر جدید از او یاد می شد، آنهم پیامبر صلح و دوستی! و او نه تنها در سخنانش مخالفت نکرد، بلکه حتی برای یک بارنیز از این کار نهی نکرد و تأئید ضمنی هم نمود. غربی ها بطور قطع نمی دانستند اینشخصی که از وی با نام پیامبر صلح یاد می کنند، برادرش میرزا محمد علی را که بهتصریح حسینعلی به جانشینی خود انتخاب کرده بود، عزل کرد و در میان خاندان حسینعلیشقاق و اختلاف انداخت تا آنجا که دشمنی سختی بین این دو برادر در گرفت و حرف زشتینماند که این دو بهم دیگر نسبت نداده باشند.


    اما عبدالبهاء نیز همانند پدرش زمانی که احساسخطر می کرد، از تمام القاب و انساب تبری جسته خود را مانند یک فرد عامی فرض می کردکه چیزی نمی داند و ادعائی هم ندارد. همچنانکه یونس افروخته در کتاب خاطرات نُهساله اش صفحه 107 سطر 9 نقل می کند وقتی سید علی اکبر مطالبی را آهسته به عرض(عبدالبهاء) رسانید، این کلمات در جواب او با لحن شدیدی (از طرف عبدالبهاء) نازلشد: چه سؤالی؟ چه جوابی؟ ما که قطب نیستیم. ما که داعیه نداریم. ما که دعوی نبوتو رسالت و امامت نکرده ایم. چه سؤالی چه جوابی؟ من بنده ای از بندگان جمالمبارکم. ما که دعوی علم و دانش نکرده ایم با ما چکار دارد؟».


    وی همچنین در تأکید چند باره در مورد مقام و جایگاه خویش در بین بهائیان در کتاب مکاتیب جلد 1 صفحه 344 سطر 8 مینویسد: این عبد خود را در جمیع شئون محو و فانی مشاهده می کند و ایامش قلیل است وعنقریب رجوع بعتبه مقدسه مالک الوجود نماید».


    با وجود اینکه عبدالبهاء از تمام آنچه که برایاو گفته می شد و در افواه بهائیان می گشت، اعلام برائت نمود، باز هم از فرقه ضالهبهائیت در مورد عباس عبدالبهاء پرسش شود، بهائیان او را مولی الوری، غصن أعظم وارشد دوحه مقدسه، مرکز میثاق، سرالله؛ سرکار آقا و امام خود دانسته و احترام زیادیبرای او قائل هستند. چرا که وی تنها کسی است که در این فرقه از دولت فخینهبریتانیا و ملکه انگلیس لقب سِر دریافت نمود و همو بود که با سفرهایش به غرب باعث آشنائیبیشتر مردم به آئین ساختگی پدرش میرزا حسینعلی نوری شد و اگر تلاش و فعالیت هایمداوم عبدالبهاء نبود، امروزه از بهائیت خبری نبود.


برای دیدن کتاب تاریخ صدرالصدور، خطاباتعبدالبهاء، حضرت عبدالبهاء و گنجینه حدود و احکام، خاطرات نه ساله، اسرارالآثار، مکاتیبعبدالبهاء و منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء روی ادامه مطلب کلیک کنید.

علی محمد باب تروریست

ادعاهای بهاءالله - 38

دروغگوئی علی محمد باب

عبدالبهاء ,حسینعلی ,وی ,صفحه ,کتاب ,    ,عبدالبهاء و ,خود را ,در کتاب ,حسینعلی بهاء ,   

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای بزرگ ریاضی Owen's page mypthanklumil roylifulhoy ترانه های لاتین سنترمارکت fabloficsync جامعه سلامت وبلاگ گروه انیگما Yvette's page