محل تبلیغات شما

                                    لعنت های باب به خودش


    صبح روز جمعه مردم دسته دسته در مسجد وکیلحاضر شدند، به قسمی جمعیت در مسجد زیاد شد که شبستان و صحن و پشت بام ها حتی گلدستههای مسجد از مخلوق پُر بود. شخص حکومتی و علما و تجار و محترمین داخل شبستان نزدیکمنبر سنگی نشسته بودند.

 

    شیخ ابوتراب امام جمعه شیراز بالای منبر رفت و بهوعظ مشغول بود، ناگهان حضرت باب به همراهی جناب خال با کمال عظمت و جلال قدم به مسجدگذاشت، تمام دیده ها به چهره مبارک دوخته شده و بی اختیار جمعیت را برای ورود آن حضرتبه طرف داخل شبستان مسجد و جلوی منبر باز می کردند.

 

   چون امام جمعه آن حضرت را دید، با کمالخوش روئی و احترام از حضرت در خواست نمود بالای منبر تشریف برده و بیاناتی بفرمایند.حضرت باب نیز به درخواست امام جمعه به پله اوّل منبر که از سنگ مرمر یک پارچه و دارایچهارده پله اشاره به چهارده معصوم است، قرار گرفتند ولی به اصرار امام جمعه به آخرینپله بالای منبر تشریف برده ایستادند و شروع به بیانی فرمودند که یک دفعه تمام مخلوقساکت وصامت شدند مثل آنکه احدی در مسجد وجود ندارد.

 

   حضرت باب ابتدا شروع به خطبه کرده فرمودند:"ألحَمدُ لِلّهِ الَذِّی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَ الأرضَ بِالحَقّ" ناگهانسیّد شش پَری که عصا دار امام جمعه بود، فریاد برآورد: این کلمات بی ‌معنی را کناربگذار و آنچه را باید بگوئی بگو. امام جمعه از جسارت سیّد شش پری خشمناک گردیده و اورا امر به سکوت نمود. آنگاه از حضرت باب درخواست کرد که برای تسکین هیجان عموم مردمبیان خود را مختصر بفرمایند.


    حضرت باب روی به جمعیّت کرده فرمود: لعنتخدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند. لعنتخدا برکسی که مرا منکر نبوّت "حضرت رسول" بداند. لعنت خدا برکسی که مرا منکرانبیاءالهی بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیر المؤمنین وسایرائمّه اطهار بداند.

 

    پس از این گفتار امام جمعه به حضرت بابگفت بهتر آن است که به منزل تشریف ببرید و نماز را در منزل بخوانید زیرا عائله ی شمابا نهایت بی‌صبری انتظار دارند که فوراً مراجعت کنید تا از سلامتی شما مطمئنّ شوند.بعد به حاجی میرزا سیّد علی خال گفت که ایشان را به منزل خود برسانید، این بهتر استو آن حضرت به اتفاق جناب خال به همان نحو که تشریف آورده بودند به منزل مراجعت فرمود.

 

    مقصود امام جمعه این بود که مبادا مردمشورش کنند! و پس از خاتمه ی نماز به حضرت باب اذیّتی برسانند و بطور قطع اگر امام جمعهحضرت باب را به منزل بر نمی گرداند پس از ختم نماز، مفسدین سبب می شدند تا مردم نادانشورش کنند و به حضرت باب اذیّت و آزار وارد نمایند! در حقیقت امام جمعه به منزلهء یدغیبی الهی بود که در آن روز به حفظ شخص حضرت باب قیام کرد.

 

    (این است آن مهدی موعود فرقه ضالّه بهائیتکه از ترس جان بی مقدارش و با یک تَشَر، پنج مرتبه به خودش لعنت کرد تا مردم کاری بهاو نداشته باشند. پس چرا بعدها بر خلاف اعتراف و لعنت هایش مدعی قائمیت و مهدویت شد؟فرقه ضالّه بهائیت در این مورد روزه سکوت گرفته اند).


مسجد وکیل شیراز که علی محمد باب بر فراز آن بر خود لعنت فرستاد

                             

http://s6.picofile.com/file/8385043626/%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B1%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF_%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%84.jpg

علی محمد باب تروریست

ادعاهای بهاءالله - 38

دروغگوئی علی محمد باب

حضرت ,باب ,امام ,جمعه ,لعنت ,مسجد ,امام جمعه ,حضرت باب ,لعنت خدا ,که مرا ,بداند لعنت ,فرقه ضالّه بهائیت

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نیوآگهی تابستونی trodcacoplue ،مهدی منجی،MAhdi savior،Mahdi We look forward to the Mahdi will be and we will spare our lives unlalinach سرزمین identity v گپی با خط خطی های من وبلاگ اطلاع رسانی گروه آنی سون طراحی سایت Wholesale Elite Jerseys Hot Sale, 100% Cotton For Cozy!