محل تبلیغات شما

                         میلاد خاتمالأنبیاء حضرت محمد (ص)

 

    با اینکهمیرزا حسینعلی نوری موسس فرقه ضاله بهائیت در کتاب های خویش مسئله خاتمیت پیامبراسلام را تصریح نموده اما بهائیان آن را انکار کرده و در توجیه نفی خاتمیت پیامبر اعظممی گویند هرچند پیامبر اسلام خاتم انبیا هست و آیه 40 سوره احزاب قرآن نیز اینمسئله را تائید می کند. اما خاتمیت پیامبر همانند دیگر کمالات آن حضرت امر نسبی بودهو منافاتی ندارد که بعد از او پیامبری بیاید. مانند شخص آخری که وارد کلاس شود، میگوئیم او آخرین فردی است که آمده و اگر فرد دیگری بعد از او بیاید، باز می گوئیم اوآخرین فرد است.


     یا مانندمُدل خودرو که هر سال تغییر می کند. مثلاً می گوئیم بنز مدل 20 آخرین مدل هست. سالبعد آخری مدل 2019 و بعد هم 2020 و همینطور. بنابرایندر موضوع خاتمیت پیامبر اسلام نیز آخر بودن، امر مطلق نیست بلکه نسبی است یعنیپیامبر اسلام نسبت به پیامبران قبل از خود خاتم النبیین است، اما اینکه بعد از او پیامبریمی آید یا نه؟ آیه قرآن در این جهت ساکت است.


    علاوهبر اینکه در زیارتنامه حضرت علی (ع) در روز غدیر که به پیامبر اسلام هم سلام میدهید، می گوئید: "الخاتم لما سبق والفاتح لما استقبل".پیامبر اسلام ختم کننده سابقین از پیامبران قبل از خود و آغازگر حجت های آیندهاست.


    بنابراینخاتمیت پیامبر اسلام امری نسبی است و این در تمام انبیا بود. یهودیان به حضرت عیسی ایمان نمی آورندو می گویند حضرت موسی خاتم انبیا بود و مسیحیان نیز به پیامبر اسلام ایمان نیاورده می گویند حضرت عیسی خاتم انبیا هست. ولی حضرت موسی و حضرت عیسی خاتم انبیاء نسبت بهانبیاء قبل از خودشان بودند. نتیجه اینکه پیامبر اسلام نیز خاتم انبیاست منتها خاتم انبیای قبل ازخودش است و آغازگر انبیای بعد از خود.

 

     فرقهضاله بهائیت گاهی این مطلب را با مسئله دور و کور نیز مطرح می کنند. آنان می گویندتاریخ جهان به چند کور تقسیم می شود. هر کوری در درون خود دورهائی نیز دارد که ایندور زیر مجموعه آن کور محسوب شده و جزئی است اما کور کلی و کلان می باشد‌.


     تاریخ انبیاءنیز چند کور دارد. اول کور حضرت آدم علیه السلام که از آدم شروع شد و حضرت محمد خاتمانبیای کور آدم است. کور دوم کور آئین بهاء است که آغازگر این کور میرزا حسینعلی نوری مازندرانیاست و لذا خاتمیت پیامبر اسلام با پیامبری حسینعلی بهاء تعارض و منافاتی ندارد زیراحضرت محمد خاتم کور حضرت آدم است و میرزا حسینعلی نوری پیامبر کور دوم است.


     خلاصهاینکه فرقه ضاله بهائیت خاتمیت پیامبر اسلام را می پذیرد و آن را مفهوم نسبی قلمدادمی کند و با ذکر مثال هائی مانند ورود و خروج افراد به کلاس و مُدل ماشین و لباسها و همچنین حدیث "الخاتم ‌لما سبق و الفاتح لما استقبل" شاهد می آورند که خاتمیت پیامبر اسلام هم امری نسبی است. همچنین آنان خاتمیترا به همه ادیان سرایت می دهند و آن را اختصاص به دین اسلام نمی دانند و معتقدند هرپیامبری خاتم ‌پیامبران پیش از خودش بوده و مفهوم نسبیت خاتمیت را در بحث کور و دورمطرح می کنند.


     اماپاسخ این است که فرقه ضاله بهائیت علی محمد شیرازی (باب) را موعود قرآن کریم می دانند و میرزا حسینعلیبهاء را موعود کتاب بیان. چنین اعتقادی با نسبی بودن خاتمیت که مطرحمی کنند، هیچ تطابقی ندارد.


    ثانیاً،رهبران فرقه بهائی تعبیر دور و کور را آن طوری که مبلغین بهائی می گویند، لحاظنمی کنند. زیرا عبدالبهاء در کتاب مکاتیب جلد ۲ صفحه ۷۵ سطر 14 می گوید: و آن دور و کور محمدیبود که بعد از غروب نجوم ولایت تا ظهور حضرت أعلی هزار سال است. او در مورد پیامبراسلام باید دور را بکار می برد نه کور. زیرا کور حضرت آدم دور حضرت خاتم می شود».


    عبدالبهاءهمچنین در کتاب مفاوضات صفحه 114 سطر 12 نیز می گوید: ما در دوره ای هستیم که بدایتش آدماست و ظهور کلیه اش جمال مبارک (حسینعلی نوری). وی آئین بهائیت را جزء کور حضرت آدمحساب کرده درحالی که کور حضرت آدم با آمدن خاتم پیامبران حضرت محمد به اتمام رسیدهاست. و چون اسلام خاتم همه انبیا و ادیان الهی است بنابراین بعد از پیامبر اسلام پیامبرینخواهد آمد و هر کس مدعی پیامبری شود، دروغگو می باشد.


    ثالثاً،اصطلاح دور و کور نه در مکتب اسلام وجود دارد و نه در آئین یهود و مسیحیت. هرچند درآثار منتسب به ادیان الهی هست. مثلاً در آثار اخوان الصّفا که شیعه اسماعیلیه هستند،چنین تعبیری آمده، علتش نیز این است که فلسفه آنان برگرفته از مذاهب و فرهنگ های گوناگوناز یونان، ایران، مسیحیت و یهودیت است. همچنیندر آثار زرتشتیان در هند و ایران باستان نیز چنین تعبیری وجود دارد که تاریخ بشر رابه چند دوره کلّی تقسیم می کنند و هر دوره نیز به چند دوره دیگر. بنابراین تعبیر دورو کَور، یک اصطلاح دینی و اسلامی نیست


    رابعاً،تعابیری که در قرآن مجید و احادیث اهلبیت علیهم السّلام و حتی در آثار مربوط به رهبرانفرقه ضالّه بهائیت در شان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و خاتمیت او مطرح گردیده، نشانگر خاتمیت مطلق است نه نسبی.‌ و چنین تعبیراتی می رساند که پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله خاتم همه ادیان، کتب و شرایعالهی می باشد و بعد از او پیامبری نخواهد آمد.


    امیرالمؤمنینعلیه السّلام در خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه در وقت تجهیز پیامبر اسلام صلی الله علیه و آلهو سلّم فرمودند: "بابی أنت و أمی یا رسول اللهلقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة و الإنباءو أخبار السماء" پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا، با فوت تو چیزی پایان یافت و قطع شد که با فوت دیگران اتفاقنیفتاد. یعنی با رحلت شما وحی و نبوت قطع گردید که با فوت دیگر انبیای الهی وحی و نبوت قطع نشدهبود. از این تعبیر نیز معلوم می گردد، خاتمیت پیامبر امری مطلق است نه نسبی

 

    امام صادقعلیه السّلام نیز در کتاب اصول کافی (۴جلدی) جلد ۲ صفحه ۱۰ می فرمایند: "ان اللهعز ذکره ختم بنبیکم النبیین فلا نبی بعده ابدا". یعنی خدای متعال ختم کرد و پایانداد نبوت را به پیامبر شما حضرت محمد صلوات الله علیه و آله که بعد از او پیامبرینخواهد آمد. امام صادق علیه السلام خاتمیت پیامبر را توصیف نموده به "فلا نبی بعده ابدا".


    اگر حضرت عبارت"فلا نبی بعده ابدا" نمی فرمودند، جای توجیه داشت که خاتمیت شاید امرینسبی باشد. اما فاء نتیجه (فلا) معلوم می کند که خاتمیت، خاتمیت مطلقاست نه نسبی و در ادامه نیز حضرت فرمودند: "و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده ابدا"و خدای متعال با قرآن شما ختم کرد و پایان داد و بعد از قرآن کریم نیز هیچ کتاب دیگری نخواهد آمد. و این خاتمیت قرآن کریم را نیز بعنوانآخرین کتاب آسمانی می رساند.


    امیرالمؤمنینعلیه السّلام در نهج البلاغه خطبه ۱۸۹ در وصف قرآن کریم می فرماید: "و لا انقطاعلمدته" مدت و دوام قرآن پایان پذیر نیست. یعنی تا روز قیامت دوام دارد و باقی است.اگر خاتمیت امر نسبی بود، حضرات معصومین علیهم السلام هرگز با صراحت نمی فرمودند:"فلا نبی بعده ابدا و لا کتب بعده ابدا". و شاهدش نیز تعابیر رهبران فرقه ضاله بهائیت است که به صراحت از خاتمیت پیامبر اسلام (ص) سخن گفته اند.


     حسینعلینوری (بهاء) در کتاب اشراقات صفحه ۲۹۳ سطر 2 می گوید: "الصّلاة و السّلام علی سید العالم و مربیالامم الذی به انتهت الرسالة و النبوة و علی آله و اصحابه". درود و سلام بر آقایجهان و مربی همه امتها، آن کسی که رسالت و نبوت به او خاتمه و پایان پذیرفته است. اینتعبیر حسینعلی نشان می دهد که وی خاتمیت را مطلق می داند نه نسبی.

 

    عبدالحمیداشراق خاوری در کتاب قاموس توقیع منیع جلد ۲ صفحه ۳۷۷ در بحث خاتمیت می گوید:"ختمیت یعنی آخر بودن و این صفت مختص به پیامبر اسلام است". بنابراین تمامانبیای الهی مسئله خاتمیت را نداشتند و این از فضائل انحصاری پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله است. بنابراینحضرت موسی خاتم انبیاء نبود و اگر یهودیان چنین چیزی می گویند، اشتباه می کنند. و همچنین حضرتعیسی. بنابراین خاتمیت به تمام انبیاء و شرایع الهی تعمیم ندارد.

 

    اشراق خاوریهمچنین در کتاب رحیق مختوم جلد ۱ صفحه ۱۰۶ سطر 13 از حسینعلی نوری نقل می کند: "در قرآنسوره احزاب خداوند حضرت محمد را خاتم النبیین فرموده است. زیرا نبوت به ظهور حضرتمحمد ختم گردید. و این دلیل است که ظهور موعود عظیم ظهورالله است و نبوتی دیگر نخواهدبود و دوره نبوت منطوی گردید زیرا رسول الله خاتم النبیین بودند". از اینتعبیر حسینعلی نیز معلوم می گردد که وی خاتمیت را مطلق دانسته است. زیرا مطلق بودن خاتمیتبا نسبی بودن آن قابل جمع نیست. مانند اینکه شرکت خودرو  خط تولید بنزش را تعطیل کندو اعلام نماید: بنز مدل ۲۰۱۸ آخرین مدل می باشد. یعنی آخری مطلق است نه نسبی.

 

    در زیارتامیرالمؤمنین هم که به پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله سلام می دهیم. که بهائیان از "خاتم"نسبیت فهمیدند، اشتباهی بزرگ است. زیرا عبارت چنین است: "السلام علی محمد رسولالله خاتم النبیین و سید المرسلین و صفوة رب العالمین امین الله علی وحیه و عزائمامره والخاتم اما سبق و الفاتح لما ایستقبل و المهیمن علی ذلک کله و رحمة الله و برکاته"سلام بر حضرت محمد فرستاده الهی و آقای تمام انبیای و برگزیده پروردگار جهانیان. امین خدا بر وحی او کسی که ختم کننده و پایان دهنده است آنچه را که در سابق بوده از ادیان،کتب، مصاحف و ضلالات. و شریعت و دین پیامبر اسلام غالب و پیروز خواهد بود بر آنچه درآینده در جوامع بشری نفوذ خواهد کرد از ادیان و ضلالات و گمراهی ها. که در عبارت"خاتم النبیین" آمده، بنابراین اسلام دین جاودانی است که در آینده نیز میماند.

 

   علاوه بر اینکه کلمه"فاتح" به معنای غالب و پیروز است نه آغازگر. مانند سلطان محمد فاتح، جوان‌ ترین پادشاه عثمانی که دست به جنگ بزرگی برای فتح قسطنطنیه (استانبول فعلی) زد و نهایتاً آن را فتح نمود. او توانست پس از نبردی طاقت‌ فرسا و مقاومت سرسختانه یونانیان و رومیان،سرانجام قسطنطنیه را فتح و آن شهرِ را که قدمت ۲۰۰۰ ساله داشت برای اولین بار تصرف کند. از این رو او را فاتح و پیروز لقب دادند. در کتاب های لغت نیز مانند لسانالغیب "الفاتح" را به معنی "الحاکم" معنا کرده که دین پیامبر اسلام حاکمخواهد بود بر تمام ادیان، همانند آنچه خدای متعال سه مرتبه در قرآن کریم بشارت داده که اسلام تمام ادیان را غالب خواهد شد "لیظهره علیالدین کله".

 

    و اگر فاتحرا به معنای آغازگر بدانیم، معنایش می شود پیامبر اسلام پایان دهنده جاهلیت سابق بودو آغازگر و گشاینده نور، هدایت، ابواب ایمان و ولایت از جانب خداوند تا روز قیامت میباشد. که باز هم حرف بهائیان ثابت نمی شود. فرضاً اگر کلمه "خاتم" در حدیث زیارت ظهور در معنای خاصی نداشته باشد، بایدمتشابه را به محکمات ارجاع داد که محکمات، آیه شریفه خاتمیت در قرآن کریم است که در سوره احزاب آیه شریفه 40 می فرماید: "ما کان محمد أبا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شئی علیما".


برای دیدن کتاب مکاتیب، مفاوضات، اشراقات، رحیق مختوم روی ادامه مطلب کلیک کنید.

علی محمد باب تروریست

ادعاهای بهاءالله - 38

دروغگوئی علی محمد باب

پیامبر ,اسلام ,خاتمیت ,حضرت ,خاتم ,نیز ,پیامبر اسلام ,خاتمیت پیامبر ,بعد از ,است که ,در کتاب ,خاتمیت پیامبر اسلام ,پیامبر اسلام صلوات

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Robe de mariée Exo Fanfictions مطالعات اجتماعی متوسطه اول بیجار mocguimarco پری ناز کهندانی neuverciustum M&MSUBTITLE اوكراین Jacquelyn's life